یا صاحب الزمان ادرکنی

من تماشای تو میکردم غافل بودم ... کز تماشای تو خلقی به تماشای من است

یا صاحب الزمان ادرکنی

من تماشای تو میکردم غافل بودم ... کز تماشای تو خلقی به تماشای من است

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد

از شما دور شدن زار شدن هم دارد

هر که از چشم بیفتد محلش ندهند

عبد آلوده شدن خوار شدن هم دارد

عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت

چشم بیمار شده تار شدن هم دارد

همه با درد به دنبال طبیبی هستیم

دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد

ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست

بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد

آنقدر حرف در این سینه ما جمع شده

این همه عقده تلنبار شدن هم دارد

از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند

لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد

نکند منتظـر مردن مایی آقا ؟!

این بدی مانع دیدار شدن هم دارد

ما اسیریم اسیر غم دنیا هستیم

غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد


مهدی جان !!

سوالی دارم از حضورت / که آیا زنده ام وقت ظهورت ؟ 

اگر که آمدی من رفته بودم / اسیر سال و ماه و هفته بودم 

دعایم کن دوباره جان بگیرم / بیایم در رکاب تو بمیرم ...


دریافت
امیرعلی علوی مهر

- یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کی نبود. به جای نقل قصه بگم که این جمله ی آغازین قصه های ساده ی دوران کودکی، سرآغاز درست و دقیق "قصه ی آفرینش" است و تقریبا ترجمه ای است از جمله معروف عرفا: « کان الله و لم یکن معه شیء »
- کسی این عبارت را برای عارفی شوریده خواند و او با اندکی تامل گفت: « والان کما کان » یعنی الان هم مثل همون موقع است؛ خدا هست و هیچ چیز دیگری نیست. 
- بدون ورود به مباحث عرفانی و فلسفی ؛ و مفاهیمی چون تجرید و وحدت و وحدت وجود و ... عرض کنم:
 لیس فی الدار غیره دیار، دنیا شلوغ هست ولی کسی نیست؛ خبری نیست و... پس بهتر است فقط خودش را بخوانیم و خودش را بخواهیم و خودش را بجوییم و خودش را ببینیم و ...

------------------------------------------------------------
البته این جمله به صورت کامل از امام موسی بن جعفر(ع) نقل شده است: کان الله ولم یکن معه شیء والان کما کان.


امیرعلی علوی مهر

اکثر مردم چون با درجات نظامی آشنایی ندارند به هر افسر یا درجه داری می گویند: جناب سروان. پس کسی که به هر نظامی می گوید جناب سروان یا اصلا درجات نظامی را نمی شناسد و یا تفاوت بین آنها را درک نمی کند. 
بعضی از دختر خانم ها و آقا پسر ها، به محض اینکه از کسی خوششان می آید، به هیجانشان درجه ی "عشق " می دهند . بدون اینکه به میزان و جنس آن علاقه و زمینه های آن علاقه مندی توجه کنند.
یک ستوان دو، برای رسیدن به سروانی ۸ سال باید خدمت کند یعنی ۴ سال تا ستوان یکمی واز آن درجه ۴ سال تا سروان شدن؛ بیاید ،برود، بیاموزد و آزمون دهدو...
علاقه هم مثل درجات نظامی سلسله مراتب دارد و از آشنایی شروع میشود و تا دوستی ،

صمیمیت و عشق  ادامه پیدا میکند. 
در اکثر موارد وقتی جوان (یا نوجوان) احساس می کند عاشق کسی شده ،در واقع فرصت یا زمینه انتخاب دیگری را نداشته و برای اولین بار با موقعیتی مواجه شده که اساسا عشق نبوده ، احساسی که با نگاه و برخورد اول معمولا به سادگی ایجاد می شود و اغلب پایدار نیست.

خیلی وقتها احساس نخستین برخورد ویژه  با جنس مخالف با عناوینی چون آشنایی یا هر چیز دیگری چون با هیجانات دیگری همراه می شود ؛ مثل استرس، اضطراب و خجالت و البته هیجان جنسی و... حال غریبی را در فرد به وجود می آورد و جوان فورا آن حس و حال را جناب عشق لقب می دهد و دیگران را عاجز از درک عمق و ژرفای آن عاشقی! میداند.

اشتباه دیگر این است که این هیجان زود گذر را با حالت دائمی عاشق بودن اشتباه میگیرند و بعد از مدت کوتاهی دلبستگی هیجان انگیزی که به وجود آمده به تدریج تحلیل می رود و کم کم اختلافات بروز می کند و سرانجام سرزنش های دو جانبه باقیمانده هیجانهای اولیه را از بین می برد و... هر یک تمام اهالی جنس مقابل را به بی وفایی وسست عهدی متهم میکنند که تمام دخترها بی وفایند یا تمام پسرها عهد شکن.

عشق محصول صمیمیت و صمیمیت محصول دوستی و دوستی محصول رفاقت و رفاقت  از اشتراکاتی مثل همسایگی، همکلاسی، همکاری وهم ... ناشی می شود (معمولا هر هم... منجر به رفاقت نمی شود و در همان حد می ماند و البته لزومی هم ندارد.) ونقطه شروع؛ آشنایی و شناخت است. بین درجه آشنایی تا عشق خیلی فاصله است. 
در عشق حقیقی ورابطه ی با خدا نیز این چنین است. 

خدا خوان تا خدا دان فرق دارد 
که حیوان تا به انسان فرق دارد 

بدینسـان از خدا دان تا خدا یاب
زانســان تا به سبحان فرق دارد
امیرعلی علوی مهر

کنترل یک مهارت است و نیاز به یادگیری و تمرین دارد(باور کن!)
پیش نیاز کنترل، اختیار است یعنی اگر تو ناخدایی باید سکان کشتی در دست تو باشد.

-  ولی در بسیاری از موارد سکان کشتی در دست ما نیست!
   یعنی باد و موج هدایت کشتی را در دست دارند. نه ناخدا! 
-  خدا، ناخدای هر کشتی ای را مسئول انحراف، سردرگمی و غرق شدن آن کشتی می داند. 
-  بسیاری از ناخداها تمایلشان به نقد و بررسی نحوه ی عملکرد ناخداهای کشتی های دیگر بیشتر است تا نقد خود

-  برای هدایت کشتی،غیر از سکان، نقشه و قطب نما هم لازم است.
-  تمام نقشه های دنیا با هر مبدأ ، فقط یک مقصد را نشان می دهد: خدا
-  اگر gps و قطب نما هم از کار بیافتند، ناخدا همیشه با نگاه کردن به یک ستاره روشن(امام معصوم) راه را گم نمی کند. 
-  پیامی از خدا به تمام ناخداها: "فاین تذهبون؟" پس به کدام سمت و به کجا میروید؟!
-  و اما آب ؛ (همان دنیا با تمام نعمت ها و فرصت هایش) مایه حیات و هلاک کشتی است. آب نیاید از زیر پای کشتی به دل کشتی راه پیدا کند: 
آب در کشتی هلاک کشتی است     آب اندر زیر کشتی پُـشتی است(دفتر اول مثنوی)

امیرعلی علوی مهر

فردی از امام صادق علیه السلام درخواست موعظه کرد و امام به سه موضوع از نگرانی های رایج مالی مردم اشاره فرمودند:

۱. اگر خدای تبارک و تعالی روزی رساندن را به عهده گرفته پس غصه خوردنت برای چیست؟!
۲. اگر روزی تقسیم شده است پس حرص خوردنت برای چیست؟!
۳. اگر حسابرسی راست است پس ثروت اندوزیت برای چیست؟!

شنیدن موعظه از موثرترین آرامبخش های روحی و روانی برای نوع بشر است و به بیان حضرت امیر علیه السلام موجب احیای قلب است.
خصوصا اگر آن موعظه از زبان پاکی چون آن چشمه ی زلال حکمت جاری شده باشد.

اما مهم این است که هر کس موعظه ای را که میشنود خودش به قلب خود برساند و ساکن قلب خود کند.

امیرعلی علوی مهر

در میانه ی دریا، اگر سکان را به دست نگیریم و قایق را هدایت نکنیم، دریاست که ما را به هر سویی که بخواهد می برد.

ما همواره در پهنه ی زمان شناوریم، 
اگر نتوانیم اوقات و زمان خود را مدیریت کنیم،

منفعل خود را به دست گذر زمانه سپرده ایم! و جز تلف شدن عمر و بی ثمری حاصلی نخواهیم داشت.

پس بکوشیم در توانمند سازی خویش در مدیریت زمان
امیرعلی علوی مهر

جمله ای را حضرت امام(رضوان الله علیه)از استادشان عارف واصل؛ آیة الله شاه آبادی(ره) نقل می کنند که موعظه ای تکان دهنده است:

« شیطان سگِ درگاه خداست، اگر کسی با خدا آشنا باشد به او عو نمی کند و او را اذیت نمی کند.
 سگِ درِ خانه، آشنایان صاحبخانه را دنبال نمی کند! »

پس اگر شیطان با کسی گلاویز می شود و مدام برایش پارس می کند بداند هنوز با خدا آشنا نشده؛ اخلاص ندارد. فراموش نکنیم که تنها راه خلاصی از این سگ، یک اشاره صاحبخانه است: رهایش کن، غریبه نیست، خودی و آشناست.
امیرعلی علوی مهر