یا صاحب الزمان ادرکنی

من تماشای تو میکردم غافل بودم ... کز تماشای تو خلقی به تماشای من است

یا صاحب الزمان ادرکنی

من تماشای تو میکردم غافل بودم ... کز تماشای تو خلقی به تماشای من است

محبت و دوست داشتن امیرالمومنین آقا علی بن ابی طالب سلام الله علیه؛ نشانه ی سلامت ایمان، دینداری و حلال زادگی است و هر مسلمانی باید "علی را دوست بدارد" و "دوست داشتنِ علی را اظهار کند".

هیچ یک از مذاهب اسلامی منکر احترام و دوست داشتن علی و فاطمه سلام الله علیهما نیستند و این یک امر مشترک بین شیعه و سنی است اما لجاجت ها و تعصبات برخی عوام موجب غفلت از این امر مهم شده در حالی که باید به این مهم اهتمام شود و حب علی را باید فراگیر کرد. اگر هر فرد مسلمان، با هر مذهبی این دوستی را اظهار کند، موجب نزدیکی مذاهب و فرق اسلامی می شود؛ نه مایه افتراق و دوری.

رسول خدا صلوات الله علیه و آله بارها به "محبت" و "دوست داشتن" علی علیه السلام و "لزومِ" دوست داشتن او و "اهمیتِ" دوست داشتن و  "اظهار" آن و دوستی کردن و "یاری" کردن خمسه ی طیبه و به ویژه شخص امیرالمومنین علی بن ابی طالب توصیه فرموده اند و این سفارشات را شیعه و سنی نقل کرده اند و در مجامع روایی موجود است.

حتی مسئله با عظمت ولایت با مفهوم رفیع اولویت و سرپرستی و محبت که مورد نظر و اعتقاد شیعیان است را علمای اهل سنت ولایت؛ علی را صرفا "دوست داشتن علی" ترجمه و تفسیر کرده اند -جدای از مباحث کلامی متقن و نقدهای علمی به این ترجمه- باید انتظار داشت همان تلقی "محبت" از واژه "ولایت" را از احادیثی مانند حدیث شریف غدیر که به صورت متواتر از رسول الله صل الله علیه و آله نقل شده است را عمل کنند و محبت علی را اظهار کنند.  

لطفا در این باره قدری تامل بفرمایید.

لذا چند حدیث معروف از رسول اکرم ص در این خصوص را از یکی از کتب روایی اهل سنت، تقدیم می کنم:

 

۱. قال رسول الله: عُنوانُ صحیفةِ المومنِ حُبُّ علی ابن ابی طالب (کَنزُ العُمّال)

« سر لوحه ی کارنامه ی مومن دوستی علی ابن ابی طالب است.»

۲. قال رسول الله :  حُبّ علیٍّ یأکلُ الذُّنوبَ کما تاکُلُ النّارُ الحَطَبَ . (کَنزُ العُمّال)

« دوستی علی گناهان را فرو می خورد هم چنان که آتش هیزم را »

۳. قال رسول الله:لا یُحبک الّا مومن و لا یُبغِضُک الا منافق (کَنزُ العُمّال)

رسول خدا ص [به علی علیه السلام] فرمودند:« تو را جز مومن دوست ندارد و تو را جز منافق دشمن نمی دارد»

۴. قال رسول الله: اِنَّ علیّاً منّی و اَنا منهُ و هو ولیُّ کلِّ مومنٍ (کَنزُ العُمّال)

« علی از من است و من از او .او ولی هر مومنی است.»

۵. قال رسول الله:ما ثبّت الله حبَّ علیٍّ فی قلب مومنٍ فَزَلَّت به قّدّمٌ الّا ثبّتَ اللهُ قدما یوم القیامةِ علی الصراطِ (کَنزُ العُمّال)

« هر گاه خداوند عشق و دوستی علی را در دل مومنی استوار سازد و با این حال قدمش بلغزد(خطایی از او سر زند)در روز قیامت قدمش را بر صراط استوار نگه دارد.»

۶. عن رسول الله ص؛ مُشیرا الی علیٍ ع: إنَّ هذا أخی و وَصیّی و خلیفتی فیکم؛ فأسمَعوا لَهُ و أطیعوا  (کَنزُ العُمّال)

« اشاره به علی :این برادر و وصی و جانشین من در میان شماست . فرمانش را بشنوید و اطاعتش کنید»

۷. قال رسول الله: علیُّ منّی بمنزلةِ رَِاسی مِن بدنی (کَنزُ العُمّال)

« علی برای من مانند سر من است برای پیکرم»

۸. قال رسول الله: لِعلیٍّ: انتَ منّی بمنزلةِ هارونَ من موسی الّا اَنّه لا نبّیَ بعدی  (کَنزُ العُمّال)

«به علی علیه السلام فرمودند: تو نسبت به من مانند هارون هستی نسبت به موسی؛ جز آن که پس از من پیامبری نیست.

 

مزید اطلاع:

کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال از کتب روایی اهل سنت است که علاءالدین علی بن حسام معروف به "متقی هندی" (م ۹۷۵ یا ۹۷۷ هـ) از گردآوری و تنظیم روایات سه کتاب "الجامع الکبیر"، "الجامع الصغیر" و "زوائد الجامع الصغیر"؛ از آثار جلال‌الدین سیوطی، تالیف کرده است.

امیرعلی علوی مهر

دو. آن. شولتس روان شناس آمریکایی، انسان رشدیافته را از نظر شخصیتی انسانی می داند که نیازهای سطوح پایین را پشت سرگذاشته و درصدد استفاده از تواناییها و قابلیتهای خود وبه دنبال به فعلیت رساندن خویشتن و تحقق خویش است.(روانشناسی کمال-دو آن شولتس-ترجمه گیتی خوشدل)
از نظر اریک فروم نیز انسان رشد یافته "انسانی است که نیازهای روانی اش را از راههای زاینده و خلاق ارضا می کند".(مکتب ها ونظریه های روان شناسی - دکتر شاملو)
از نظر روانشناسی قطعی ترین عامل رشد انسان میزان ارزشی است که هر فرد برای خود قائل است 
اگر افراد در ارزشمندی خودشان تردید داشته باشند در رسیدن به زندگی عاطفی موزون ناتوان میشوند.اینگونه افراد بشدت از اینکه ناتوانایی هایشان آشکار شود هراسناکند. 
یکی از عواملی که این ترس را از بین می برد کسب موفقیت است.
و برای رسیدن به موفقیت، تغییر مثبت لازم است.تغییر مثبت و سازنده تغییری است که یک گام به جلو

(و یا یک پله به بالا) و ناشی از تفکر و اندیشه مثبت باشد.

هر انسانی از اینکه امروز یک گام جلوتر از دیروز باشد احساس خشنودی و رضایت میکند.
احساس رضایت در نتیجه کنار گذاشتن عادتها و سبک نامطلوب زندگی گذشته و جایگزین کردن سبکهای رفتاری جدید بدست می آید چراکه یک حرکت روبه جلو نشانه تغییرمثبت است.

اگر کسی به دلایل مختلف مثل نداشتن برنامه ریزی ، هدف و یا انگیزه ،چندین بار تجربه شکست و ناکامی داشته باشد و از تغییر مثبت و پیشرفت فاصله بگیرد واحتمالا مورد سرزنش دیگران نیز قرار گیرد، احساس درماندگی می کند و فکر می کند دیگر هرگز نمیتواند موفق بشود و این احساس به افسردگیمنجر میشود. 

آمارها نشان می دهند میزان افسردگی در زنان دوبرابر مردان است. یکی از عوامل مهم ایجاد افسردگی نداشتن تجربه موفقیت است.

مادران افسرده در اکثر موارد فرزندانی افسرده دارند. فراموش نکنیم که طراوت و نشاط خانواده با شادابی و روحیه خوب مادران ارتباط جدی دارد.

یک هدف  و برنامه (خصوصا در سبک زندگی )، یک تغییر و بالاخره یک تجربه موفقیت بیشترین تاثیر را در بهبود چنین شرایطی دارد.از هدف های آسان و آشکار شروع کنید.

یکی از اهداف آسان ،تغییر مثبت در حجاب و پوشش اسلامی است.خصوصا دختران و بانوانی که علیرغم پاکیهای درونی وانجام برخی عبادات ، یا رعایت حجاب را ضروری نمیدانند و یا به خاطر اینکه تاکنون حجاب کاملی نداشته اند از آنکه بخواهند از این به بعد رعایت کنند از سرزنش یا واکنش دیگران می ترسند، این تغییر را از دست ندهند.

یکی از عوامل موثری که این شادابی را برای  زنان ایجاد می کند تغییرات مثبت است ارتقاء سطح و سبک حجاب اسلامی یکی از آنها است تغییر در برنامه عبادت فردی (اضافه کردن خواندن یک دعای نیم صفحه ای بعد از هر نماز به سلیقه خودتان) ،دیگر برنامه های معنوی مثل زیارت ها وتغییر مثبت در برنامه های مطالعه، ورزش، سلامت وتغذیه و...(هرچند کوچک) موثر است. سعی کنید از تاثیر همه آنها به تدریج استفاده کنید.

وقتی کسی شما را در پوشش جدید و حجاب کاملتر می بیند به سادگی می فهمد که شما صاحب تفکر جدیدی از جنس مثبت شده اید و چیزی به شما اضافه شده که از اندیشه ی معنوی شما ریشه گرفته. معنویت برای همه قابل ستایش است.

خانمی که از امروز حجابش را رعایت می کند حتی از دید اکثر افراد بدون طرز تفکر دینی  نیز قابل تحسین است چرا که ظاهر معنوی و دینی و خانم هایی  که در حریم حجاب هستند از نظر همه قابل احترامند.
هر حرکت رو به جلو یک گام ما را به نشاط و آرامش بیشتر نزدیکتر میکند.

کمتر شنیده ام کسی در نقش حجاب در حفظ حرمت زن و پاکی جامعه تردید داشته باشد ولی بعضی از افراد آن را تکلیف دشواری می دانند.( البته بعضی ها با خیلی چیزها به دلایل روحی و روانی سر نا سازگاری ومخالفت دارند وهرچند این اختلال در اکثر موارد قابل حل است،به فکر بهبود ودرمان نیستند. که آنها مخاطب من نیستند.)

اگر خودتان حجاب را انتخاب کنید وبدانید (وبه خود یادآوری کنید) که حفظ حجاب دستور خداوند وموجب رضایت خدا است قدم گذاشتن در این راه اندیشمندانه ، احساس نشاط ،آرامش و رضایت به شما میدهد.
همانطور که بدیها و نا پاکی ها ملکوت ما را سیاه و تاریک می کند پاکی ها نیز اثری مثبت و نورانی در ملکوت ما و البته ملکوت عالم دارند هرچند که کسی آن را انکار کنند. میتوانید امتحان کنید.

در این کار به هیچ وجه از ریا نترسید و بگذارید تحسین دیگران به خاطر اندیشه، انتخاب تازه، رشد و اضافه شدن، موفقیت و معنویت شما باشد.
موفق باشید. 
امیرعلی علوی مهر

لطفا بروی عکس کلیک کنین:

امیرعلی علوی مهر
لطفا به روی عکس کلیک کنین :
امیرعلی علوی مهر

 برخی صفات کریمه از عبادات مستحبی موثرتر و نجات بخش ترند هرچند این طور به نظر نیاید.

در شرایط گوناگون این چنین است؛ مثلا اگر دست انسان از عبادت ها و ریاضاتِ شرعیِ خاص و نوافل، کوتاه باشد، این صفات و خُلقیات در ترقی معنوی انسان و سعادت دنیا و آخرت او تاثیری بیش از تصور رایج ما دارد. 

اغلب مردم کسی را که کمتر صحبت می کند و یا کمتر می خندد و سرش در گریبان خود است و... و مثلا دائما روزه است و عبادات فردی اش و احوال فردی خودش را مهم تر می داند، متدین تر و او را به نجات نزدیک تر می دانند. در حالی که انبیاء عمده وقت شان را در اجتماع و سر و کله زدن با مردم؛ آن هم بیشتر "مردم هدایت نشده" می گذراندند و "سخن گفتن" را از "سکوت" لازم تر و ارجح می دانستند و اساسا انبیاء عظام از جانب خدای متعال، مکلّف به "سخن گفتن" و ارتباط و تعامل بودند، نه سکوت و انزوا! اما بشر همیشه احساس کرده دوری از جامعه به دینداری نزدیک تر است شاید زمانی هم این طور بوده اما با ظهور دین کامل؛ اسلام ناب؛ دینی که زندگی اجتماعی در آن بسیار مهم است و تعامل صحیح و سازنده با مردم اهمیت فراوان دارد، جامعه گریزی فقط یک انحراف است و یک فرار.

این رشته سر داراز دارد به همین مختصر اکتفا می کنم و یک روایت برای نجات و سلامت بیشتر در تعامل با جامعه تقدیم می کنم:

این فرمایش نورانی امام زین العابدین؛ علی بن الحسین علیه السلام است:

 أرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فیهِ کَمُلَ إسْلامُهُ، وَ مَحَصَتْ ذُنُوبُهُ، وَ لَقِیَ رَبَّهُ وَ هُوَ عَنْهُ راض:

[۱] وِقاءٌ لِلّهِ بِما یَجْعَلُ عَلى نَفْسِهِ لِلنّاس،

[۲] وَ صِدْقُ لِسانِه مَعَ النّاسِ،

[۳] وَ الاْسْتحْیاء مِنْ کُلِّ قَبِیح عِنْدَ اللّهِ وَ عِنْدَ النّاسِ،

[۴] وَ حُسْنُ خُلْقِهِ مَعَ أهْلِهِ.

 هرکس داراى چهار خصلت باشد، ایمانش کامل، گناهانش بخشوده خواهد بود، و خداوند را در حالی که از او راضی و خشنود است ملاقات خوهد کرد:

۱.  تقواى الهى به طورى که بتواند بدون توقّع و چشم داشتى، نسبت به مردم خدمت نماید.

۲.  راست گویى و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد زندگى.

۳. رعایت حیا نسبت به تمام زشتى هاى شرعى و عرفى.

۴.  خوش اخلاقى و خوش برخوردى با اهل و عیال خود.

امیرعلی علوی مهر

«إعلموا أنّما الحیاتُ الدنیا لَعبٌ و لهوٌ و زینةٌ و تفاخرٌ بینکم!» (حدید۲۰)

در حوزه مسائل مالی در سبک زندگی یا همان عقل معاش، حضرت امیر سلام الله علیه، دو عامل مهم را موجب هلاک آدمی بیان فرموده اند : یک) خَوفُ الفَقر، دو) طَلَبُ الفَخر

عامل اول؛ این ترس از بی پولی و فقیر شدن است که موجب خسیسی میشود. چنین آدم مبتلایی، انفاق نمی کند، هدیه نمی دهد، برای اهل و عیال خرج نمی کند و تمایلش به انداختن و سپردن مال به حساب های با سود بیشتر و غیره بیشتر می شود تا لذت بردن از اصل زندگی؛ واقعا زندگی بدون سخاوت، بدون اعتماد به خدای رزّاق و مهربان یعنی زندگی ای دور از سخاوت و آرامش؛ یعنی ابتلای به بخل و حرص و طمع و ترس و ترس و ترس.

هرچند حساب فقیر از این ماجرا جداست و در نگاه حاکمیتی اسلام این وظیفه حکومت است که با فقر و بی عدالتی مقابله کند اما مهم این است که انسان پول دار خسیس وضعش بهتر از انسان بی پول نیست. البته اگر بی پولی سخاوتمند باشد بی شک رزق و روزی او افزون می شود و نمونه های بسیاری را دیده ایم.

اما عامل دوم که فخرجویی و افتخارطلبی است، نیز مهلک آرامش و رفاه است.

هرچند به ظاهر، شخص از رفاه برخوردار است اما واقعیت این است که رفاه با تجمل فرق می کند! تجمل؛ رفاهِ ظاهری، الکی و تقلبی است. رفاه نیست! سادگی و آسانی نیست! معذب بودن است به عذاب چشم و هم چشمی و مراعات کردن های نابجا و اطاعت از قوانین "فخر فروشی".

در مراحل مختلفِ پز دادن و تفاخر، از فخرخواهی تا فخر فروشی دقیقا این همان "اصل زندگی" است که زیر پایِ "نظر مردم" و "مُد" و "مسابقه ها و رقابت های نابخردانه" لگدکوب و پامال می شود.

چه مصیبتی از این بدتر که آدمی، آزاد نباشد و برای دیگران زندگی کند؟! آن هم دیگرانی که عقل سالمی ندارند و اگر دارند از آن بی بهره اند؛ لهم قلوب لا یفقهون بها. دیگرانی که همین نقص عظیم برایشان بس که "عقل شان به چشم شان است!"

همان دیگرانی که فقط مترصد عیبجویی و بدگویی از آدم هستند؛ آدم نادان فرمان و کنترل رفتارش را به دست پسند و سلیقه آنها می دهد!

به راستی که مولایمان چه نیکو فرمودند: هیچ حماقتی بزرگتر از تفاخر نیست! (لا حمقَ أعظمُ من الفخر)

به هرحال امروزه یکی از بزرگترین مصائب سبک زندگی ما ایرانی ها تفاخر است. می دانید که یک دست صدا ندارد پس  اگر شما مخاطبین گرامی که اهل دانش و خرد هستید و دلسوز این فرهنگ، اصل تفاخر را پیوسته و مکرر و آشکارا تقبیح نکنید، این بازی های احمقانه با این همه اسراف و تبذیر، آسیب های جبران ناپذیری به فرهنگ و اقتصاد و سلامت اجتماعی جامعه ما می زند.

امیرعلی علوی مهر

تلقی بیشتر مردم از توبه و اصلاح رفتار این است که تنها در یک شرایط ویژه‌ی عاطفی، احساسی و معجزه‌گونه می شود توبه کرد و پس از آن فورا به مرتبه عصمت! می رسند.

یعنی اگر از یک گناه کبیره توبه می کنند، در مقابل تمام گناهان و خطاهای ریز و درشت مصونیت پیدا می کنند.

هر چند تعریف قرآن و اهل بیت (ع) از توبه با این تلقی نادرست بسیار متفاوت است و فاصله دارد ولی این نگاه نادرست وجود دارد و مانع بازگشت خیلی ها می شود.

با این باور نادرست، پس از توبه، سطح انتظار فرد ازخودش به شدت افزایش پیدا کرده و با کوچک ترین گناه، آرامش و اطمینان خود را از دست داده و خود را سرزنش می کند و "اعتماد به نفس" و "عزت نفس"خود را از دست می دهد و عدم موفقیت خود در توبه را (با تلقی اشتباه) ناشی از عدم توجه و عنایت خداوند و روسیاهی و بدشانسی خود می داند و خود را "مردود همیشگی" درگاه الهی می داند و آدمی در این حال ، سخت طعمه‌ی شیطان می شود.

با توجه به پرسش های متنوع در خصوص توبه واصلاح رفتار و وجود این نوع تلقی اشتباه, مراحل توبه را با هم مرور کنیم:

- پشیمانی (النـَّدمُ توبة)

- تصمیم جدی برای ترک گناه (عزم)

- بازگشت به سوی خدا و عذر خواهی وطلب مغفرت از خدای غفور(استغفر الله ربی واتوب الیه)

- اگر حقی از خدا یا مردم در گناه ضایع شده باید جبران شود.(مثلا:خیانت در امانت ,حق مردم و ترک نماز ,حق خدا)

- اصلاح برنامه زندگی

- عدم تکرار خاطرات گناه و عدم تکرار سرزنش خود (التائب من الذنب کمن لا ذنب له)

- اطمینان کامل به رحمت بی انتها و مغفرت بی نهایت خداوند غفور رحیم برای همیشه...

امیرعلی علوی مهر

غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد

از شما دور شدن زار شدن هم دارد

هر که از چشم بیفتد محلش ندهند

عبد آلوده شدن خوار شدن هم دارد

عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت

چشم بیمار شده تار شدن هم دارد

همه با درد به دنبال طبیبی هستیم

دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد

ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست

بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد

آنقدر حرف در این سینه ما جمع شده

این همه عقده تلنبار شدن هم دارد

از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند

لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد

نکند منتظـر مردن مایی آقا ؟!

این بدی مانع دیدار شدن هم دارد

ما اسیریم اسیر غم دنیا هستیم

غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد


مهدی جان !!

سوالی دارم از حضورت / که آیا زنده ام وقت ظهورت ؟ 

اگر که آمدی من رفته بودم / اسیر سال و ماه و هفته بودم 

دعایم کن دوباره جان بگیرم / بیایم در رکاب تو بمیرم ...


دریافت
امیرعلی علوی مهر

- یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کی نبود. به جای نقل قصه بگم که این جمله ی آغازین قصه های ساده ی دوران کودکی، سرآغاز درست و دقیق "قصه ی آفرینش" است و تقریبا ترجمه ای است از جمله معروف عرفا: « کان الله و لم یکن معه شیء »
- کسی این عبارت را برای عارفی شوریده خواند و او با اندکی تامل گفت: « والان کما کان » یعنی الان هم مثل همون موقع است؛ خدا هست و هیچ چیز دیگری نیست. 
- بدون ورود به مباحث عرفانی و فلسفی ؛ و مفاهیمی چون تجرید و وحدت و وحدت وجود و ... عرض کنم:
 لیس فی الدار غیره دیار، دنیا شلوغ هست ولی کسی نیست؛ خبری نیست و... پس بهتر است فقط خودش را بخوانیم و خودش را بخواهیم و خودش را بجوییم و خودش را ببینیم و ...

------------------------------------------------------------
البته این جمله به صورت کامل از امام موسی بن جعفر(ع) نقل شده است: کان الله ولم یکن معه شیء والان کما کان.


امیرعلی علوی مهر

اکثر مردم چون با درجات نظامی آشنایی ندارند به هر افسر یا درجه داری می گویند: جناب سروان. پس کسی که به هر نظامی می گوید جناب سروان یا اصلا درجات نظامی را نمی شناسد و یا تفاوت بین آنها را درک نمی کند. 
بعضی از دختر خانم ها و آقا پسر ها، به محض اینکه از کسی خوششان می آید، به هیجانشان درجه ی "عشق " می دهند . بدون اینکه به میزان و جنس آن علاقه و زمینه های آن علاقه مندی توجه کنند.
یک ستوان دو، برای رسیدن به سروانی ۸ سال باید خدمت کند یعنی ۴ سال تا ستوان یکمی واز آن درجه ۴ سال تا سروان شدن؛ بیاید ،برود، بیاموزد و آزمون دهدو...
علاقه هم مثل درجات نظامی سلسله مراتب دارد و از آشنایی شروع میشود و تا دوستی ،

صمیمیت و عشق  ادامه پیدا میکند. 
در اکثر موارد وقتی جوان (یا نوجوان) احساس می کند عاشق کسی شده ،در واقع فرصت یا زمینه انتخاب دیگری را نداشته و برای اولین بار با موقعیتی مواجه شده که اساسا عشق نبوده ، احساسی که با نگاه و برخورد اول معمولا به سادگی ایجاد می شود و اغلب پایدار نیست.

خیلی وقتها احساس نخستین برخورد ویژه  با جنس مخالف با عناوینی چون آشنایی یا هر چیز دیگری چون با هیجانات دیگری همراه می شود ؛ مثل استرس، اضطراب و خجالت و البته هیجان جنسی و... حال غریبی را در فرد به وجود می آورد و جوان فورا آن حس و حال را جناب عشق لقب می دهد و دیگران را عاجز از درک عمق و ژرفای آن عاشقی! میداند.

اشتباه دیگر این است که این هیجان زود گذر را با حالت دائمی عاشق بودن اشتباه میگیرند و بعد از مدت کوتاهی دلبستگی هیجان انگیزی که به وجود آمده به تدریج تحلیل می رود و کم کم اختلافات بروز می کند و سرانجام سرزنش های دو جانبه باقیمانده هیجانهای اولیه را از بین می برد و... هر یک تمام اهالی جنس مقابل را به بی وفایی وسست عهدی متهم میکنند که تمام دخترها بی وفایند یا تمام پسرها عهد شکن.

عشق محصول صمیمیت و صمیمیت محصول دوستی و دوستی محصول رفاقت و رفاقت  از اشتراکاتی مثل همسایگی، همکلاسی، همکاری وهم ... ناشی می شود (معمولا هر هم... منجر به رفاقت نمی شود و در همان حد می ماند و البته لزومی هم ندارد.) ونقطه شروع؛ آشنایی و شناخت است. بین درجه آشنایی تا عشق خیلی فاصله است. 
در عشق حقیقی ورابطه ی با خدا نیز این چنین است. 

خدا خوان تا خدا دان فرق دارد 
که حیوان تا به انسان فرق دارد 

بدینسـان از خدا دان تا خدا یاب
زانســان تا به سبحان فرق دارد
امیرعلی علوی مهر